۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه

چیزای کوچیک

شام تولدش بود
بعد از دو سه ساعت با هم بودن رفتیم یه جای خاص تا با هم شام بخوریم
در حین خوردن شام یه دستمال کاغذی از جعبه روی میز کشیدم و لبمو پاک کردم
و دستمال رو گذاشتم کنار دستم
چند دقیقه بعد دستمالی که استفاده کرده بودم رو برداشت
و لبشو باهاش پاک کرد

گاهی کارهای خیلی خیلی کوچیک که حتی به ذهن هم خطور نمیکنه
باعث میشه تو دلت احساس خوشبختی عمیقی کنی

ممنون عزیزکم


۳ نظر:

  1. جاهای خاص رو دوست دارم... اونم با کسای خاص، همینا هستن که شب های خاص و خاطرات خاص رو میسازن
    امیدوارم همیشه خاطره اون شب رو با هم و در کنار هم مرور کنید، اونم با لبخند، نه به تنهایی و با حسرت

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بعضی وقتا که مشکلات زندگی باعث میشه کمتر فرصت با هم بودن داشته باشیم این حسرته دیوونم میکنه

      حذف
  2. داداش تو عشقی
    ایشالا همیشه با هم بمونین

    پاسخحذف

از این که به این نوشته توجه داشتید سپاسگذارم