۱۳۹۲ آذر ۱۰, یکشنبه

تا کجا باید ادامه داد؟

بارها از خودمون پرسیدیم این سوالو "تا کجا باید ادامه داد؟"
تصمیممون واسه ادامه زندگی فرق میکنه 
اون تک پسره و باید داماد شه، باید واسه مامان و باباش نوه پسری بیاره ، عمو هم نداره ، نسلشون بسته به اونه 
این چیزیه که برام قابل درکه و باهاش مشکلی ندارم
اما واسه من قضیه فرق میکنه
من مال خودمم
من خودم واسه خودم قراره تصمیم بگیرم
و ازدواج چیزی نیست که من دوست داشته باشم
واسه من آغوش هرکسی جز اون جهنمه
نمیدونستم واکنشش چیه
بهش گفتم میخوام تا همیشه تنها بمونم
گفت اذیت میشی
گفتم با کسی جز تو باشم بیشتر اذیت میشم
گفت ازدواج کن
تا حالاش مگه قایمکی پیش نرفتیم
بعد اینم میشه قایمکی با هم باشیم
گفتم از چیزای قایمکی خوشم نمیاد
و از دروغ گفتن بیشتر
نمیخوام تو آغوش کسی ژست آرامش بگیرم در حالی که دلم پر آشوب باشه
...
نه اون قانع شد نه من

اون راهی رو که خونوادش میخوان باید بره - هر چند میل قلبیش نیست -
و منم راهی که خودم انتخاب کردم رو


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از این که به این نوشته توجه داشتید سپاسگذارم