۱۳۹۳ فروردین ۹, شنبه

چرا اینجا؟؟؟


چند سال پیش
هنوز چند ماه نگذشته بود از عاشق شدنمون
یه وبلاگ درست کرده بودم
وبلاگی که توش از عشقم می نوشتم
تو یکی از همین سرویسای وبلاگ نویسی وطنی
خیلی صاف و ساده
با اسم واقعی خودم / البته فقط اسم کوچیکم
و همینطور اسم عشقم
نگران هیچی نبودم
یعنی دلیلی نداشت نگران باشم
ما که کار بدی نکرده بودیم
فقط زود به زود دلتنگ هم می شدیم
از امروز عصر بعد کلاس تا خود فردا صبح دلتنگی می کشیدیم
ما که فقط همدیگه رو دوس داشتیم
ما که فقط جونمون واسه همدیگه در می رفت
پس دلیلی نداشت نگران باشم

یه چن مدتی که گذشت کم کم احساس کردم نگاهی که از بیرون به رابطه ما میشه مث نگاهی که خودمون به رابطمون داریم نیست
یه جایی از دهنم پرید گفتم مثلا یه پسر عاشق یه پسر باشه چه میشه؟
و طرف مقابلم نه گذاشت و نه برداشت / بهم گفت همجنس بازی؟؟؟
و من چقدر از این کلمه متنفرم
همجنس باز --- ینی چی این کلمه
یعنی مثلا من با همجنسام بازی کنم میشم همجنس باز
یا هر روزی یه همجنسی رو باهاش باشم میشم همجنس باز
خب با این معنیا که همه همجنس بازن
و بعدش فهمیدم عاشق یه پسر دیگه شدن لزوما باید سکس هم توش باشه
و بنا به این تعریف تو وقتی که عاشق یه پسر دیگه شدی و باهاش رابطه جنسی داشتی میشی همجنس باز!!!
چه تعریف مزخرفی

و تازه اونوقت بود که فهمیدم واسه افرادی که فاقد این حس ( دوست داشتن + دلتنگ شدن + از جان عزیزتر داشتن کسی ) هستند هر کی همچین حسی داشته باشه با یه نفر همجنس خودش رابطه جنسی هم لزوما داره
پس تا اینجای کار من همجنس باز نبودم
اما مشکل اینجا بود که برداشت غالب اینه که وقتی تو کسی رو دوس داری حتما باهاش ... بعله

برام سخت بود تحمل همچین تفکراتی
و سخت تر ادامه دادن نوشتن تو وبلاگی که ممکن بود برام دردسر بشه و بشیم مصداق ضرب المثل "آش نخورده و دهن سوخته"
و بابت همون نگرانی بود که وبلاگمو حذف کردم
چند سال بود که دیگه تو هیچ محیط حقیقی و مجازی حرفی در این زمینه نزده بودم

شاید برای اطمینان از خودم
از این که عوض نمیشم
اما حالا خیلی عوض شدم
صورتم یه دونه مو هم نداشت اما حالا ریش دارم
پنج سال سنم بالا رفته
دانشگاهمو تموم کردم
...
اما هنوز دوسش دارم
هنوز همه کسمه
هنوز جونم واسش درمیره
هنوز دلتنگشم / با این که دیشب با هم قدم زدیم
خوشحالم که هنوز همون عاشقای قدیمیم
همون احساس قشنگ
حالا دیگه نمی ترسم از نوشتن
باید جایی رو پیدا می کردم واسه نوشتن از عشقی که هر روز آروم ترم میکنه ...

۳ نظر:

  1. فقط باش و بنویس
    فکر نمی کنم تعداد افرادی که مثل زندگی عشقشون رو سر راهشون گذاشته باشه خیلی زیاد باشه، پس قدر اونچه رو که داری بدون
    سعی کن حرف دگرجنسباز ها هم زیاد واست مهم نباشه... ضمنا برخورد نزدیک از نوع خیلی نزدیک با اینکه تعریف کاملا متقاوتی با عشق داره، ولی میتونه به عنوان یه ابزار در راستای تحکیم رابطه موثر واقع بشه، پس بهش به چشم یه تابو نگاه نکن
    @};-

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. هستم
      دلم میخواد حرفامو بیرون بریزم
      جاش اصلا برام مهم نبوده و نیست
      فعلا این وبلاگ جاییه برای نوشتن حرفایی که جای دیگه ای برای گفتنش نیست

      حذف
  2. ای جونم.♥♥♥ناراحت نباش فدات شم

    پاسخحذف

از این که به این نوشته توجه داشتید سپاسگذارم