۱۳۹۳ فروردین ۳۱, یکشنبه

مشاوره

یه چن روزی بود افتاده بود تو سرم برم پیش مشاور
نمیدونم دقیقا چرا
شاید دلم میخواست با یکی حرف بزنم
به عشقم گفتم
اونم مخالفتی نکرد
شاید به همین زودی قرار باشه عشقم ازدواج کنه
میخواستم یه راهی جلو پام بذاره کمتر عذاب بکشم

مشاورم بهم گفت باید کم کم رابطتو باهاش قطع کنی
گفت مثلا در عرض شیش ماه
یا یه سال
از دفترش که اومدم بیرون دلم میخواست بمیرم
خیلی ناراحت بودم
گریه کردم
به سهیل اس دادم و گفتم که مشاور چی گفته
گفتم که ازم خواسته جدا بشیم
گفتم که نمیتونم ازش جدا بشم
حالم خیلی بد بود

تنها چیزی که آرومم کرد حرفاش بود 
بهم گفت :
«اصن نباید می رفتی
تو که نمیتونی به حرف مشاور عمل کنی چرا میری پیشش
امروز رو فراموش کن»

و من میخوام فراموش کنم حرفای مشاور رو
ما واسه همیشه مال همیم

۳ نظر:

  1. تو داری ب خودت دروغ میگی
    اگر حرف ازدواج دوستت پیش اومده... متاسفانه باید دقیقا همون کاری رو بکنی ک مشاور بهت گفته...
    اگر بخوای منطقی باشی، شاید این ب نفع هر دوتون باشه!
    گرچه همیشه منطقی ترین راهکار بهترین راهکار نیست!

    پاسخحذف
  2. من پنج ساله تو این سرزمین خراب شده و منحوس به خودم دروغ میگم
    که می تونیم مال هم باشیم
    که می تونیم همو ببینیم
    که می تونیم عاشقی کنیم
    ...
    بذار ادامه بدم

    پاسخحذف
  3. ای خدا بمیرم من.چرا اینطوری...
    ببین هروقت میام تو پیجت قلب درد میگیرم

    پاسخحذف

از این که به این نوشته توجه داشتید سپاسگذارم